آیداآیدا، تا این لحظه: 21 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

دختر پاییز

احساسات مادرانه ام

سلام دختر قشنگم گل مامان افتخار بابا وقتی خدا تو را به ما داد میدونست ما چی تو زندگی نیاز داریم .خدایا شکرت بابت هدیه ی قشنگت. عزیزم اگه کارهایی کردم که اشتباه بوده وناراحت شدی ازت عذرخواهی میکنم منم کارهای بدی که تو کردی را میبخشم و دیگه هم راجع بهش صحبت نمیکنم وبه قول خودت کششش نمیدم. امشب دوست دارم وقتم را باتو بگذرونم وکارهایی که دوست داری را انجام بدم ازت ممنونم که اینقد خوبی بهت افتخار میکنم خیلی دوستت دارم قبولت دارم و سعی میکنم درکت کنم تو واقعا داری خانوم میشی از اینکه امتحاناتت را به این خوبی با نمرات عالی پاس میکنی ذوق میکنم ...
3 آذر 1394

موفقییت...

سلام دختر قشنگم دختر نازم  دختر مهربونم خیلی وقته نتونستم وبت رو آپ کنم خوب خیلی در گیر خودم بودم یه تصمیمی برا اضافه وزنم گرفتم وبه خودم قول دادم  تا رسیدن به وزن هدف دست از تلاش برندارم شکر خدا خیلی موفق بودم  مرتب ورزش وپیاده روی داشتم وخوردو خوراکمم کنترل میکردم وهنوز هم در مسیر جاده سلامتی  هستم وخیلی خوشحالم انگار یه بار سنگینی از رو دوشم برداشتم دختر نمی دونی چه لذتی داره لباسهایی که حسرت پوشیدنشون رو داشتم الان خیلی زیبا رو تنم میشینه و از اون لباسهای گشاد و بی ریخت راحت شدم سبکبالم سبک .... شما هم که ماشالا برا خودت خانومی شدی و امتحانات خرداد رو خیلی عالی پشت سر گذاشتی ویه خبر خیلی خیلی خیلی مهم که من...
30 خرداد 1394

تو بهترینی......

سلام به تو که عزیزترینی!  سلام به تو که بهترینی سلام  به دخترنازم الان که دارم برات مینویسم  هواسرده دیروز کمی حالت خوب نبود حالت تهوع واس ت ف راغ داشتی امروز بهتربودی رفتی مدرسه . امتحاناتت رو خیلی عالی دادی پس منتظر یه جایزه باش. فردا هم مبتکران داری امیدوارم این رو هم مثل گذشته با امتیاز بالا نمره بیاری. البته این روزها استرس امتحان خیلی داری .... مگه من به تو نگفته بودم نگران نباش تلاشت رو بکن ولی استرس نداشته باش . نگفته بودم؟؟؟؟؟ مگه من بهت نگفته بودم تو لحظه زندگی کن وشاد باش و از زندگیت لذت ببر. نگفته بودم؟؟؟؟؟ دخترم یادبگ...
30 دی 1393

یکی یه دونه ی خدا...

یه وقت هایی میشه که خودت رو تنها محجبه ی کل یه خیابون می بینی! لبخند بزن و رو به آسمان بگو: خدایا... ممنونم که بهم اجازه دادی بین همه ی این آدمای رنگ و وارنگ یه دونه باشم. شک نداشته باش که این فرصت ویژه ست تا برای خدا هم یکی یه دونه باشی...   ...
25 آذر 1393

احساس ناب

سلام دختر دوست داشتنی مامان! می دانی دختر دیروز وقتی هر دو بدون هیچ کفش ودمپایی کنار هم مقابل آیینه ایستادییم تو هم قد من بودی شاید چندسانتی هم تو از من بلندتر بودی لحظه ی قشنگی بود شیرینی شکوفاییت به دلم نشست می خواستم  از این لذت اینجا بنویسم   نمی توانم احساسی که آن لحظه داشتم را بگویم اما زیبا ترین حسی بود که تا بحال تجربه کرده بودم ! لحظه ی زیبایی بود ...لحظه ی به ثمر رسیدن میوه ی باغ زندگی ام وچه احساس خوب ناب و دلنشینی... آن لحظه هر دو  دو دنیای ناب  اما جدا ازهم را تجربه می کردیم تو کاشف روزهای باطراوت  نوجوانی ومن کاشف روزهای گرم میانسالی تو در فکر لاک وکتاب وگلسر ومن...
30 آبان 1393

دخترم 12 سالگیت مبارک

  نه بهار با هیچ اردیبهشتی   نه تابستان با هیچ شهریوری   و نه زمستان با هیچ اسفندی   اندازه پاییز به مذاق خیابانها خوش نمی آید   پاییز مهری دارد که بر دل هر خیابان می نشیند   دوباره پاییز اما نه (( فصل خزان)) زرد! دوباره پاییز اما نه فصل اندوه و درد!     دوباره پاییز   فصل زیبای سادگی   دوباره پاییز ، موسم شدید دلدادگی . . .   دوباره پاییز و فصل آمدن تو پر ن س...
23 مهر 1393

فرصتها را دریاب دخترم

آهای آهای خبر خبر تابستون تموم شد وکم کم بوی ماه مهر ومدرسه میاد امسال تابستون یه ترم زبان خوندی و کلاس والیبال هم میرفتی ولی فکر کنم تابستونت خیلی هدر رفت واونطور که من وبابایی میخواستیم  زیاد بهینه صرف نشد کلاس گیتار هم که بابایی دلش میخواست ادامه بدی فعلا رها کردی!!!   (این کیک رو روز دختر درست کردم وباعجله تزیین شد و رفتیم چادگون خوردیم عزیزم روزت مبارک) داستانکی برای گلم... ابر کوچک تنها بود جرات باران شدن نداشت ابرهای دیگر می آمدند و می رفتند اما اما ابر کوچک همچنان  مانده بود و هر روز می گفت: فردا...فردا بالاخره باران می شوم! ابر کوچک هیچ وقت بار...
25 شهريور 1393

رمضان 93

سلام به گل دختری خودم !!!!! عزیزم میدونم که خیلی وقته نتونستم وبت رو آپ کنم ...معذرت...خب ماه رمضون بود وبیشتر به خواب وعبادت گذشت خدا قبول کنه... عزیزدلم!!!!! امسال برا روزه داری خیلی آماده بودی مخصوصا سحرها که خیلی راحت از خواب بیدارمیشدی ...بعد ازنماز ظهر می خوابیدی تا ظهر و بعدش هم با تلوزیون وتبلت مشغول میشدی تا موقع اذان...نمازمیخوندی وافطارمیکردی...شبهای قدر هم که با همون حس وحال قشنگ وکودکانه ات تا سحربیدار بودی و عبادت میکردی ...الهی قربونت برم !!!وقتی شورواشتیاقت رو برا روزه داری میبینم واقعا" بهت حسودیم میشه ..بچه که بودم به هر بهانه ای دوست داشتم روزه نباشم ...اما تو عزیزم به زور من وبابا 2تا از روزه هات ر...
18 مرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر پاییز می باشد