آیداآیدا، تا این لحظه: 21 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

دختر پاییز

حس خوب من

عزیزم چه حس خوبی دارم امروز وقتی میبینم بزرگ شدی و برا خودت خانوم شدی احساس غرور میکنم  دختر نازم  اونقد بزرگ شده که میتونه توکارهای خونه بهم کمک کنه  وقتی امروز ظرفها را برام شستی و جارو کشیدی  وریخت و پاشهای آرمان را جمع وجور کردی انگار یه بار سنگینی رو از دوشم برداشتی  دخترم  وقتی میبینم تو درسات موفقی  و بدون کمک من وبابایی از پس حل  مسایل ریاضی بر میای ومعلمت ازت راضی  هست  میخوام سرم را بالا بگیرم و فریاد بزنم این  دختر منه  دختر رویاهام.      عزبزم این گردنبند را برات خریدم تا بابت همه ی کمکهات ازت تشکر کنم عاشق این عکستم  از دیدنش ...
21 آبان 1392

به یادم باش

فرزند عزیزم : آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی، اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و درکم کن یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم... وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم ، با تمسخر به من ننگر وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند ، فرصت بده و عصبانی نشو وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند ، دستانت را به ...
21 آبان 1392

آرزویم

آرزویم این است که بهاری بشود روز و شبت   که ببارد به تمام رخ تو ، بارش شادی و شعف   ومن از دور ببینم که پر از لبخند است ،   چشم و دنیا و لبت     فدای دختر حرف گوش کن ودرس خونم برم من الههههههههههی ...
21 آبان 1392

ماه من غصه چرا؟

  ماه من غصه چرا؟؟؟ آسمان را بنگر که هنوز بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست، گرم ... و آبی و پر از مهر به ما می خندد یا زمینی را که دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید و در آغاز بهار دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت تا بگوید که هنوز پر امنیت احساس خداست ماه من غصه چرا؟؟ تو مرا داری و من هر شب و روز آرزویم همه خوشبختی توست ماه من  دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن کار آنهایی نیست  که خدا را دارند ماه من  غم و اندوه اگر هم روزی مثل باران بارید یا دل شیشه ای ات از لب پنجره عشق ز...
21 آبان 1392

آیدای شیرین زبون

سال دوم روز تولدت با میلاد امام زمان و نیمه ی شعبان همزمان شد ومن به یمن این روز مبارک آش رشته نذری پختم و عمه ها وخاله ومامانجونا هم اومدن خیلی عالی شد بعد از تقسیم آش تولد گرفتیم و کلی کادو...هدیه تولد ما یه النگوی طلا خوشکل بود که تو خیلی دوستش داشتی وهنوز هم نگه داشتی.به شلوار میگفتی بشار و به لواشک شه شه ابلالو هم همون آلبالو بود...  ...
21 آبان 1392

قشنگترین هدیه ی خدا

سلام دختر قشنگم آیدای نازنینم یازده مهر هزاروسیصدوهشتادویک   یکی از قشنگترین روزهای من وبابایی شد میدونی چرا چون خدا یه هدیه ی زیبا وآسمونی بهمون داد یه فرشته ی ناز وتپل ودوست داشتنی وما هر سال این روز را جشن میگیریم واز خدای مهربون سپاسگذاری میکنیم که ما را قابل دونست تا برات پدری کنیم ومادری روز ی که بدنیا اومدی همه خوشحال بودن به خصوص من وبابایی برا همین از چند ماه قبل دنبال یه اسم خوشکل گشتیم تا به انتخاب بابایی وموافقت من اسم آیدا را بهت هدیه دادیم قربون اسم قشنگت برم که اینقدر بهت میاد و من مادر ناميده شدم . به خاطر وجود تو مادر شدم و لبريز از عشق . تو گريه مي كردي و من با تمام وجودم ،‌ با تمام ذرات وجودم ،&...
24 آبان 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر پاییز می باشد