تولد در تولد
وای خدای من دوباره یازده مهر شد ویه تولد دیگه نه دوتا تولد باورم نمیشه همزمان با هشت سالگی گل دختری درست همون ساعت خدا یه گل پسری هم بهم هدیه داد روز تولدت من برای زایمان بیمارستان بودم وتو با باباجون همراه با شیرینیبه مدرسه رفتی تا همراه با دوستای کلاس دوم خانم ایلدرمی این روز قشنگ را جشن بگیری هدیه من وبابا یه داداش کوچولوی دوست داشتنی بود که چند سال بود ول کنمون نبودی اصرار وخواهش که من خواهر برادر میخوام امیدوارم از این هدیه ات بیشتر مراقبت کنی وپشتیبانش باشی.وقتی ما بیمارستان بودیم کلی خونه را برا ورود نی نی کوچمولو آماده کرده بود ی نی نی هم یه کادوبرات آورده بود کادوی نی نی یه لباس خوشکل که تو هم خیلی ...
نویسنده :
مامان آیدا
22:25